شعر خواندنی و زیبای آیینه شکسته از فروغ

شعر خواندنی و زیبای آیینه شکسته از فروغ

اشعار فروغ فرخزاد ، آیینه شکسته

دیروز به یاد تو و آن عشق دل انگیز

بر پیکر خود پیرهن سبز نمودم

در آینه بر صورت خود خیره شدم باز

بند از سر گیسویم آهسته گشودم

عطر آوردم بر سر و بر سینه

فشاندم

چشمانم را ناز کنان سرمه کشاندم 

اشعار فروغ فرخزاد

اشعار فروغ فرخزاد

پشت شیشه برف می بارد

پشت شیشه برف می بارد

اشعار فروغ فرخزاد

در سکوت سینه ام دستی

دانه اندوه می کارد

اشعار فروغ فرخزاد

مو سپید آخر شدی ای برف

تا سرانجامم چنین دیدی

اشعار فروغ فرخزاد

در دلم بارید … ای افسوس

بر سر گورم نباریدی

اشعار فروغ فرخزاد

چون نهالی سست می لرزد

روحم از سرمای تنهائی

اشعار فروغ فرخزاد

می خزد در ظلمت قلبم

وحشت دنیای تنهائی

اشعار فروغ فرخزاد

دیگرم گرمی نمی بخشی

عشق، ای خورشید یخ بسته

اشعار فروغ فرخزاد

سینه ام صحرای نومیدیست

خسته ام، از عشق هم خسته

اشعار فروغ فرخزاد

اشعار فروغ فرخزاد

اشعار فروغ فرخزاد

اشعار فروغ فرخزاد

آتشی بود و فسرد

رشته ای بود و گسست

اشعار فروغ فرخزاد

دل چو از بند تو رست

جام جادوئی اندوه شکست

اشعار فروغ فرخزاد

آمدم تا بتو آویزم

لیک دیدم که تو آن شاخه بی برگی

اشعار فروغ فرخزاد

لیک دیدم که تو به چهره امیدم

خنده مرگی

اشعار فروغ فرخزاد

وه چه شیرینست

بر سر گور تو ای عشق نیازآلود

اشعار فروغ فرخزاد

پای کوبیدن

وه چه شیرینست

اشعار فروغ فرخزاد

از تو ای بوسه سوزنده مرگ آور

چشم پوشیدن

اشعار فروغ فرخزاد

وه چه شیرینست

از تو بگسستن و با غیر تو پیوستن

اشعار فروغ فرخزاد

در بروی غم دل بستن

که بهشت اینجاست

اشعار فروغ فرخزاد

بخدا سایه ابر و لب کشت اینجاست

تو همان به که نیندیشی

اشعار فروغ فرخزاد

بمن و درد روانسوزم

که من از درد نیاسایم

که من از شعله نیفروزم

اشعار فروغ فرخزاد

اشعار فروغ فرخزاد

اشعار قشنگ فروغ فرخزاد

اشعار قشنگ فروغ فرخزاد

بین من و تو پیکر صحراها

من آن کبوترم که به تنهائی

پر می کشم به پهنه دریاها

شادم که همچو شاخه خشکی باز

اشعار قشنگ فروغ فرخزاد

در شعله های قهر تو می سوزم

گوئی هنوز آن تن تبدارم

کز آفتاب شهر تو می سوزم

در دل چگونه یاد تو می میرد

اشعار قشنگ فروغ فرخزاد

یاد تو یاد عشق نخستین است

یاد تو آن خزان دل انگیزیست

کاو را هزار جلوه رنگین است

بگذار زاهدان سیه دامن

اشعار قشنگ فروغ فرخزاد

رسوا ز کوی و انجمنم خوانند

نام مرا به ننگ بیالایند

اینان که آفریده شیطانند

اما من آن شکوفه اندوهم

اشعار قشنگ فروغ فرخزاد

کز شاخه های یاد تو می رویم

شب ها ترا بگوشه تنهائی

در یاد آشنای تو می جویم

اشعار فروغ فرخزاد
اشعار قشنگ فروغ فرخزاد